NASIME FUN

هر هفته پاسخ سوالات درسهایی از قرآن در این وبلاگ قرار میگیرد.

NASIME FUN

هر هفته پاسخ سوالات درسهایی از قرآن در این وبلاگ قرار میگیرد.

NASIME FUN

nasime-FUN

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
طبقه بندی موضوعی

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «جواب سوالات درسهایی از قرآن قرائتی» ثبت شده است

۰۱
اسفند

موضوع: خطر هوای نفس در زندگی

تاریخ پخش: 30/11/99

1- مراتب نفس، اماره، لوامه، مطمئنه

2- جدی بودن خطر هواپرستی

3- پشیمانی از گناه، مقدمه توبه از گناه

4- آرامش و اطمینان در گرو یاد خدا

5- بدترین دشمن، دشمن درون، نه برون

6- مناجات امام سجاد علیه‌السلام در شکایت از نفس

7- انگیزه کارها، خدا و آخرت، نه خود دنیا

 

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین بعدد ما أحاط به علمه، الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی

 

بحثمان درباره این است که نفس یعنی گاهی می‌گوییم فلانی هواپرست است، هوا و هوس‌ها، در این زمینه می‌خواهیم صحبت کنیم. امیرالمؤمنین در نامه‌ای به استاندار می‌فرماید: «أَنْ یَکْسِرَ نَفْسَهُ‏ مِنَ‏ الشَّهَوَاتِ» ای کسی که استاندار می‌شوی، ای مالک اشتر، جلوی نفست را بگیر. خوب حالا این را باید کسانی صحبت کنند که امتحان داده باشند ولی می‌خواستم آیات و روایات را توجه پیدا کردم دیدم بحث‌ها باید گفته شود، شما کار به گوینده نداشته باشید.

1- مراتب نفس، اماره، لوامه، مطمئنه

در قرآن سه تا نفس داریم. نفس اماره، پس موضوع بحث، هوس‌ها [پای تخته] موضوع بحث نفس، هوس‌ها و تمایلات، خیلی بحث مهمی است. یک نمونه‌اش هشت سال بمباران ایران و جنگی که به ایران تحمیل شد بخاطر این بود که صدام هوس کرد قهرمان عرب شود و سردار قادسیه شود. یک هوس، مشکل آمریکا امروز این است که رئیس جمهور می‌گوید: من باید باشم. من می‌گویم: تقلب، یا من رئیس جمهور هستم یا می‌گویم: تقلب، هوس است. یکوقت یک کسی بود خیلی حرف می‌زد از اینکه مثلاً فلان‌جا فلان اشکال را دارد، فلان‌جا… به او گفتند که شما هر اشکالی داری چیه؟ گفت: مهم‌ترین اشکالم این است. گفت: برویم وارسی کنیم. اگر دیدی خلاف فهمیدی و اشتباه به تو گفتند و اشتباه برداشت کردی، حاضری بگویی اشتباه کردی؟ گفت: نه، بررسی کنید ولی اگر من اشتباه کردم اقرار نمی‌کنم اشتباه کردم. این نفس است. ما چقدر آدم تا به حال کشته دادیم بخاطر نفس آقای پزشک، پزشک مرض را تشخیص نمی‌دهد و حاضر نیست بگوید: نفهمیدم. همینطور یک داروی اشتباه می‌دهد یا امتحانی می‌دهد یا می‌گوید: این نسخه را عمل کن، یک هفته دیگر بیا ببینم زنده‌ای یا مرده؟ بلد نیستم. این نفس خیلی کار دستش است. سه تا نفس در قرآن است، یکی می‌فرماید: «إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ» (یوسف/53) هوس‌ها،«إِنَّ النَّفْسَ» یعنی هوس‌ها «لَأَمَّارَةٌ» یعنی امر می‌کند و دستور می‌دهد. «بِالسُّوءِ» به بدی. نفس انسان را به سمت گناه هول می‌دهد.

2- جدی بودن خطر هواپرستی

از این غذا خوشش می‌آید. زیاد می‌خورد و بد خوری می‌کند بیمارستان، خوشش می‌خورد از این مقام، غذا، لقب، خیلی هم خطرناک است. این «انّ» یعنی حتما، در ادبیات عرب یک نکته هست، می‌گویند: اگر آغاز فعل، اگر آغاز یک جمله‌ای با اسم بود تأکید است. نگفته «یامر النفس» اگر می‌گفت: اگر می‌گفت: یأمرُ، أمرَ یأمرُ مضارع است. فعل است. می‌گوید: «إِنَّ النَّفْسَ» کلمه‌ی نفس هم در ادبیات عرب که کار نداریم، این هم یعنی حتماً، جمله اسمیه درونش تأکید است. لام لَ یعنی حتماً، کلمه أماره نمی‌گوید: آمره، یعنی حتماً. ة هم یعنی حتماً، مثل علامه، علام یعنی خیلی باسواد است. مثل حداد، بقال، خباز، علامه که گفته یعنی خیلی خیلی. این ة هم، در یک جمله می‌گوید: حتماً، حتماً، حتماً حتماً، انّ یعنی حتماً، جمله اسمیه یعنی حتماً، لام ل حتماً، أماره حتماً، ة حتماً، بالسوء هم یعنی همه چیز، همه‌ی بدی‌ها، نمی‌شود گفت مثلاً هوا و هوس فقط تولید دروغ می‌کند. هوس‌ها تولید همه گناهی می‌کند. پیغمبرکشی، پیغمبر را کشتند. «وَ قَتْلَهُمُ‏ الْأَنْبِیاء» در قرآن داریم. بخاطر اینکه می‌گفتند: ما خوشمان نمی‌آید که تو پیغمبر باشی.

برادر را کشتند، چرا یوسف عزیزتر است نزد پدر از ما؟ چرا یوسف از ما عزیزتر است؟ حسادت، هوای نفس است. برویم او را بکشیم و در چاه بیاندازیم. چرا یوسف زندان رفت؟ زن شاه عاشق او شد. او حاضر نشد عشق او را انجام بدهد. به او تهمت زد و به پاکترین جوان، بدترین تهمت را زدند و یوسف را در چاه انداختند. در چاه افتادن بخاطر هوس برادرها بود. در زندان افتادن بخاطر هوس زلیخا بود. هشت سال جنگ ما هوس بود. الآن در آمریکا آنچه حاکم است هوس است. می‌گوید: من، او می‌گوید: من. این خیلی مهم است. «إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ» بله می‌گوید: «إِلَّا ما رَحِمَ‏ رَبِّی إِنَّ رَبِّی غَفُورٌ رَحِیمٌ» مگر اینکه خدا رحم کند. این «إِلَّا ما رَحِمَ‏ رَبِّی» یعنی فقط یک راه مانده و آن هم خداست. کسی نمی‌تواند بگوید: چون من فوق لیسانس شدم، یا دکتر شدم، یا علامه و آیت الله شدم، دیگر نفس با من کاری ندارد. در جاده دارد می‌رود دلش می‌خواهد ویراژ بدهد، چقدر تصادف بخاطر ویراژ بی‌خودی است و چقدر کشته داریم.

جوان سوار موتور است و دارد می‌رود هوسش گل می‌کند که چرخ جلو را بلند کند، این تک چرخ برود. چرخ را بلند می‌کند مردم او را ببینند، خوشش بیاید. می‌افتد مغزش شکافته می‌شود و می‌میرد. چقدر پول درمان و بیمارستان و پرستار، چه بودجه‌ای باید خرج کنیم برای تصادفات موتوری، نگاه می‌کنی، به هرجا نگاه می‌کنی می‌بینی هوس بود. یک حرف را روی هوس می‌زند. قانون‌ها روی هوس است. یک موجی می‌آید، بعضی‌ها البته، یک چیزی را نامگذاری می‌کند. ما در تهران میدان داریم که از اول انقلاب تا حالا چند بار اسمش عوض شده است. امروز می‌گوید: به نظرم اسمش را این بگذاریم. مراسمی و پرچمی را قیچی می‌کنند یک نواری را، فردا دوباره یک استاندار و شهردار و فرماندار عوض می‌شود و اسمش را عوض می‌کنند. سیگاری که می‌کشیم چقدر پول سیگار می‌دهیم و چقدر پول ما دود می‌شود. سیگار چیست؟ چه ویتامینی و اثری دارد؟ دلش می‌خواهد و هوس است. چه پول‌هایی خرج هوس می‌شود. چه آدم‌هایی بخاطر هوس می‌میرند. این نفس لوامه است. نفس أماره است.

3- پشیمانی از گناه، مقدمه توبه از گناه

یک نفس داریم نفس لوامه، یعنی نفس سه حالت دارد. لوامه یعنی وجدان اخلاقی، آدم یک کاری می‌کند می‌گوید: بد کردم، کاش این حرف را نزده بودم. این نفس لوامه است. این خوب است، یعنی آدم را وادار می کند که پشیمان شود، توبه کند. عذرخواهی کند. یک حرف زشتی می‌زند بعد می‌گوید: نه، حیف نبود تو این حرف را زدی؟ برو عذرخواهی کن. نفس لوامه، این کار خوبی است. هرکس در هر مقامی هست، خودش را توبیخ کند. یک مثال قدیمی بزنم و یک مثال جدید، مثال قدیمی، علی بن یقطین، وزیر هارون الرشید بود. شیعه بود ولی وزیر بنی عباس بود. امام کاظم فرموده بود در دستگاه باش و مؤمنین و شیعیان ما را از شر این حکومت بنی عباس نجات بده. این جناب وزیر تصمیم می‌گیرد مکه برود. مدینه می‌آید خدمت امام کاظم برسد امام کاظم راهش نمی‌دهد. من وزیر هستم. نماینده خود شما هستم، ای امام کاظم، موسی بن جعفر، من نماینده شما در دستگاه هستم، راه به من نمی‌دهی بروم؟ فرمود: نه، چرا؟ یک شتربان در دفتر شما آمد چون آدم ضعیفی بود راهش ندادی. ما اطلاع پیدا کردیم. من به تو راه نمی‌دهم و مکه هم بروی قبول نیست. برمی‌گردد در همان منطقه حکومتش آن شتربان را پیدا می‌کند، این وزیر صورتش را روی خاک می‌گذارد و به این شتربان می‌گوید: پایت را روی صورت من بگذار، بخاطر جسارتی که به تو کردم. این نفس لوامه است که آدم وقتی یک کاری می‌کند می‌گوید: بد کردم، من نباید یک حرفی را بزنم. نباید این غذا را بخورم. نباید با فلانی رفیق شوم، نباید فلانجا می‌رفتم، نباید دخترم را به این می‌دادم. من جذب هیکلش شدم، کیلویی داماد انتخاب کردم. از هیکلش خوشم آمد گفتم این داماد ما، حالا که داماد ما شده می‌بینم این سرش به حساب نیست. رابطه‌اش با خدا قطع است. با پدر و مادرش قطع است. با حق و منطق رابطه ندارد. همینطور کیلویی داماد خوبی است. کیلویی عروس خوبی است.

حدیث داریم عروس‌ها را نگاه کردید، نگاه به شکلش نکنید. خیلی عروس‌ها باطنشان خراب است. شکلش خوب است. کمالاتش ضعیف است. بعضی کمال که ندارند صفات منفی دارند. تشبیه شده این دختر و پسرهایی که زیبا هستند ولی باطنشان خوب نیست مثل گلی که رو پهن است. گل است، نگاه می‌کنی گل است اما ریشه‌اش در پهن است. لقمه‌ای که خورده حرام است. درسی که خوانده، رفیق‌هایی که دارد و اخلاقش،

4- آرامش و اطمینان در گرو یاد خدا

یکی نفس مطمئنه است. نفس مطمئن یعنی دل آرام است. اگر ما خواسته باشیم در زمان خودمان عصاره‌‌گیری کردیم، بگوییم: عصاره‌ی اسلام امام خمینی است. دستمان به امام زمان که نمی‌رسد، آن کسی که ما دستمان به او می‌رسد عصاره‌اش امام خمینی است. بعد می‌گویند: عصاره امام خمینی چیست؟ می‌گوییم: وصیت‌نامه‌اش. چون وصیت‌نامه مهمی بود. دهها صفحه بود. بگویند: در وصیت‌نامه عصاره‌اش کدام است؟ می‌گوییم: این کلمه، لذا سر قبر امام خمینی هم در وصیت‌نامه فقط این کلمه را کاشی‌کاری کردند. من با دلی آرام و نفسی مطمئن، یعنی من دارم رو به قیامت می‌روم آرامش دارم. به وظیفه‌ام عمل کردم. تقصیر و قصوری از خداست، معذرت می‌خواهم از مردم معذرت می‌خواهم. این من با دلی آرام… در هواپیما نشست… دوازده بهمن ایران بیاید، با او مصاحبه کردند چه احساسی داری؟ فرمود: هیچی. هیچی یعنی چه؟ یعنی دلم آرام است. ممکن است هواپیما سرنگون شود ولی من آرامش دارم.

ایام جنگ که تهران بمباران شد به امام گفتند: شما بفرمایید قسمت پایین، طبقه پایین آنجا امنیت بیشتر است. ایشان فرمود: من دلم آرام است. گفتند: دل ما آرام نیست. آمدند پایین رفتند جایش را عوض کردند و به دکتر گفتند: الآن که تهران بمباران می‌شود ایام جنگ، فشار قلب امام و وضعش را ببینید، امام فرمود: اول قلب خود این آقا را وارسی کنید، دل من آرام است. پس سه نفس داریم، نفس أماره یعنی هوس‌های زودگذری که انسان را به آتش می‌کشد. نفس لوامه یعنی وجدان اخلاقی، انسان وقتی خلاف کرد می‌فهمد بد کرد و به فکر این است که پشیمان شود و عذرخواهی کند و از مردم، توبه می‌کند نزد خدا. نفس مطمئنه و دل آرام، این حالات نفس است.

بدترین کار این است که انسان از خودش راضی باشد. از خود رضا… انسان بگوید: نه، من به وظیفه‌ام عمل کردم و کوتاهی نکردم. چرا می‌گوید: من کوتاهی نکردم. یکوقت کار به مسئولی داشتم رفتم در اداره در را باز کردم دیدم خانمی بسیار زیبا در را باز کردند. بفرمایید. خانم هم جوان و زیبا بود. به این آقای مسئول گفتم: این خانم محرم شماست؟ گفت: نه، گفتم: شما با چنین خانمی صبح تا شب در اتاق هستید، گاهی در را می‌بندند و گاهی در باز است بالاخره شیطان وسوسه‌ات نمی‌کند. یک خرده نگاهش می‌کنی نگاه… لذتی باشد؟ گفت: حاج آقا ما از این چیزها رد شدیم. ما دیگر… دیدم خیلی از خود راضی است. گفتم: به امیرالمؤمنین گفتند: چرا به خانم‌ها سلام نمی‌کنی؟ پیغمبر به خانم‌ها سلام می‌کند، شما چرا سلام نمی‌کنی؟ حضرت فرمود: پیغمبر سی سال از من بزرگتر است. من نگران هستم. علی هستم و جوان هستم. نگران هستم به خانم جوانی سلام کنم و جواب سلام او در دل من اثر بگذارد. گفتم: امیرالمؤمنین می‌گوید: من از خودم راضی نیستم نگران خودم هستم. به زن جوان سلام کنم حواسم پرت شود. آنوقت تو می‌گویی ما از اینها گذشتیم؟ یعنی ایمان تو از علی بیشتر است؟

5- بدترین دشمن، دشمن درون، نه برون

ما خیلی لقب‌ها را زود می‌گوییم. می‌گوییم: فلانی حزب الله است. حزب اللهی مقامی است که امام سجاد می‌گوید: «اللهم اجعلنی من حزبک» خدایا مرا حزب اللهی قرار بده. امام سجاد می‌خواهد حزب اللهی شود. شما می‌گویی از قدیم بودم. یعنی ما از امام سجاد جلوتر هستیم. این چیه؟ از خود راضی بودن است. مسأله مهمی است. نفس مطمئنه، روایت داریم «أَعْدَى‏ عَدُوِّکَ‏» بزرگترین دشمن شما نفس است. «أَعْدَى‏ عَدُوِّکَ‏ نَفْسُکَ الَّتِی بَیْنَ جَنْبَیْکَ» (بحارالانوار، ج 67، ص 36) عدو چیه؟ یعنی دشمن. «أَعْدَى‏ عَدُوِّکَ‏» یک چیزی از مقام معظم رهبری بگویم. یک روز ما خدمت ایشان رسیدیم گفت یک اشتباهی شما در تلویزیون کردی من یادداشت کردم، گذاشتم دیدمت به تو می‌دهم. گفتم: چه اشتباهی؟ گفت: نوشتی «أَعْدَى‏ عَدُوِّکَ‏» ولی بیست سی سال پیش است. «أَعْدَى‏ عَدُوِّکَ‏» یعنی بزرگترین دشمن تو، این «أَعْدَى» را مثل اعدی مثل موسی می‌نویسند و الف رویش می‌گذارند. تو روی تخته سیاه نوشتی اعدی عودک، تو باید اینطور بنویسی، اینطور نوشتی. گفتم توجه نداشتم یک ولی تشکر می‌کنم با همه گرفتاری‌هایی که شما داری و همه مسئولیتی که داری فکر الف مقصوره و ممدوده ما هستی که اینجا غلط بود و بله درست است. امیرالمؤمنین به استاندار می‌گوید: نگو من استاندار هستم و باید کارهای کلان بکنم، کارهای ریز هم انجام بده چون گاهی وقت‌ها می‌گوییم آقا ایشان مسئولیتش بالاتر از این حرف‌هاست. می‌گوید: نه، گاهی وقت‌ها یک کار ریز، اثری دارد که کار درشت ندارد. خوب… «أَعْدَى‏ عَدُوِّکَ‏» بزرگترین دشمن شما نفسک، همین هوس‌هایی است که انسان دارد.

6- مناجات امام سجاد علیه‌السلام در شکایت از نفس

امام سجاد(ع) پانزده مناجات دارد در اول مفاتیح، آمده است. یکی اسمش مناجات شاکین است. شاکین یعنی خدا شکایت می‌کند. از کی شکایت می‌کند؟ از هوسم، امام سجاد می‌گوید: خدایا از هوسم شکایت می‌کنم. آنوقت برای این هوس پانزده چیز شمرده است. 1- می‌گوید: «إِلَهِی إِلَیْکَ أَشْکُو نَفْساً بِالسُّوءِ أَمَّارَةً» خدایا من نفس و هوسم بود. با این برویم بستنی بخوریم. با این برویم ورزش کنیم. با این فیلم ببینیم. اینطور بگوییم و اینطور باشیم. این غذا و این لباس و این رفیق، این درس، این کتاب و این دانشکده و این شهر و آن شهر و این روستا، خدایا به تو شکایت می‌کنم نفس من مرا به بدی‌ها هول داد. «وَ إِلَى الْخَطِیئَةِ مُبَادِرَةً وَ بِمَعَاصِیکَ» نسبت به خطاها به سرعت رفتم سراغ خطا. «وَ بِسَخَطِکَ مُتَعَرِّضَةً» من به جای اینکه در فکر رضای تو باشم دنبال سخط و غضب تو رفتم. «تَسْلُکُ بِی مَسَالِکَ الْمَهَالِکِ» این هوس من مرا بدبخت کرد. «وَ تَجْعَلُنِی عِنْدَکَ أَهْوَنَ هَالِکٍ» مرا از هلاک شوندگان رسوا قرار داد. «کَثِیرَةَ الْعِلَلِ» خیلی نفس من بیمار است. «طَوِیلَةَ الْأَمَلِ» آرزوهای طول و درازی دارد. «إِنْ مَسَّهَا الشَّرُّ تَجْزَعُ» خدایا یک نفسی دارم، هوسی دارم. شر که رسید جیغ می‌زند. انسان در مقابل سختی‌ها چهار دسته هستند. یک عده جیغ می‌زنند. «إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعا» (معارج/20) این جمله قرآن بود. یعنی به سختی که رسید جیغ می‌زند و تحمل ندارد. «وَ إِذا مَسَّهُ الْخَیْرُ مَنُوعاً» (معارج/21) خیر به او می‌رسد به کسی نمی‌دهد، شر به او می‌رسد جیغ می‌زند. خدایا نفس من، هوس من اینطور است. «إِنْ مَسَّهَا الشَّرُّ تَجْزَعُ وَ إِنْ مَسَّهَا الْخَیْرُ تَمْنَعُ‏ مَیَّالَهً إِلَى اللَّعْبِ وَ اللَّهْوِ» دائماً… «میّا» دائماً به سمت لهو و لعب می‌رود. گاهی ممکن است عبادت ما هم اینطور باشد. یکوقت امام(ره) اوایل انقلاب شروع به تفسیر گفتن کرد. به نظرم هفته‌ای یک شب تفسیر می‌گفت. یک شب در تفسیرش این کلمه را گفت که جمله مهمی است. امام فرمود: چرا ما وقتی نماز می‌خوانیم حواس ما پرت است ولی وقتی به مردم درس می‌دهیم حواس ما جمع است. یعنی وقتی خداست حواس پرت می‌شود، وقتی مردم هستند با حواس جمع با مردم حرف می‌زنیم. حرف مهمی است.

افرادی هستند وقتی می‌خواهند از خانه بیرون بروند، لباسش را مرتب می‌کند. وقتی می‌خواهد سر نماز برود با شورت نماز می‌خواند. با پیراهن رکابی نماز می‌خواند. برای آجیل شکستن روی قالی می‌نشیند و برای سجاده روی گونی می‌خواند. اسم افراد را با کرامت می‌برد. عباس آقا آمدند؟ حسن آقا آمدند؟ ولی به نماز می‌رسد می‌گوید: نماز را خواندی؟ برو نماز را بخوان. نماز… نمی‌گوییم: نماز خواندیم. می‌گوییم: نماز را خواندی؟ مثل اینکه می‌گویند: کجا بودی؟ من رفته بود جلسه قرائتی. قرائتی یعنی چه؟ یعنی تحقیر است. چرا اسم امام صادق فرمود: بعضی به قدری با خدا بد حرف می‌زنید و به قدری بد نماز می‌خوانید اینطور که با خدا حرف می‌زنید اگر با همسایه‌تان حرف بزنید به حرف شما گوش نمی‌دهد.

تعقیبات، 34 بار بعد از نماز الله اکبر، 33 بار الحمدلله، 33 بار سبحان الله. ثواب هزار رکعت نماز دارد. حالا ما چطور می‌گوییم؟ عوض اینکه بگوییم: سبحان الله، سبحان الله، سبحان الله، می‌گوییم: سبح سبح سبح… شما اگر به یک پلیس بگویی: پلیس پلیس پلیس… می‌گوید: کوفت! یعنی اینطور که ما سبحان الله می‌گوییم پلیس را صدا بزنیم بی اعتنایی می‌کند. گاهی اینطور است. گاهی تحصیلات هم روی هوس است. تحصیلات روی هوس است.

این خانم استعداد فیزیک ندارد. استعداد شیمی ندارد. یک استعداد دیگر دارد. ولی چون دخترعمو و دخترخاله‌اش، همشاگردی‌هایش در آن رشته هستند این هم می‌خواهد در آن رشته برود. می‌گوید: من لیسانس فلان دارم. بابا اگر ذوقت نمی‌کشد یک لیسانس بگیر با میلت بخورد. راه دستت باشد. حدیث داریم عبادت خدا را به خودتان تحمیل نکنید، دعای کمیل می‌خوانی خسته شدی یک صحفه بس است، دو صفحه بخوان. لازم نیست همه دعا را بخوانی. «لا تَقْرَبُوا الصَّلاةَ وَ أَنْتُمْ سُکارى‏» (نساء/43) قرآن می‌گوید وقتی بی حال و مست هستید سر نماز نروید. «حَتَّى تَعْلَمُوا ما تَقُولُونَ» می‌گوید که آقای قرائتی دعا کن بچه من حافظ قرآن شود. خوب دعای خوبی است ولی باید بالاخره به خدا کشیده شود وگرنه شما حافظ قرآن باشی که بگویی من مادر حافظ قرآن هستم. خوب حفظ قرآن الآن یک مقامی در کشور است.

7- انگیزه کارها، خدا و آخرت، نه خود دنیا

یک ارزش و مقام هم هست اما نیت تو این نباشد. ببینید کارهای ما یا باید مستقیم خدا باشد یا اگر صاف خدا نیست مثلاً خرجی زن و بچه، می‌گوید: خرجی زن و بچه ات را بده که زن و بچه‌ات محتاج دیگران نباشد، به گناه کشیده نشوند. ذلیل نشوند، برای عزت زن و بچه، عزت زن و بچه چیست؟ عزت زن و بچه عزت اسلام است، عزت مسلمان است. یک خانواده مسلمان عزیز باشند و خدا این را دوست دارد. بالاخره به خدا می‌رسد. لذا امام می‌گوید: «وَ بَلِّغْ‏ بِإِیمَانِی‏ أَکْمَلَ الْإِیمَان‏» ایمان من درجه یک باشد. کاملترین درجه ایمان را داشته باشم. یعنی ایمان من خیلی کامل باشد. «وَ اجْعَلْ یَقِینِی أَفْضَلَ الْیَقِینِ» یقین و ایمان و باورم بالا باشد و بعد به نیت که می‌رسد می‌گوید: نیتم اگر مستقیم خدا نیست، آخرش به خدا برسد. «وَ انْتَهِ بِنِیَّتِی إِلَى أَحْسَنِ النِّیَّاتِ» ممکن است شما بگویی آقا چرا درس می‌خوانی، می‌خواهم لیسانس باشم. لیسانس که حالا آیه و حدیثی نداریم برای مدرک تحصیلی لیسانس، خوب لیسانس گرفتی چه می‌شود؟ استخدام می‌شوم یک جایی و تخصص پیدا می‌کنم در لیسانس و فوق لیسانس یا دکترا، تخصص تو چه می‌شود؟ آدم که متخصص شد بهتر می‌تواند کار بکند.

کار بهتر کردی چه می‌شود؟ کار بهتر انجام دادیم خدمت بیشتری کردیم. خدا راضی هستی. ها… همین که به خدا رسیدی خوب است. یعنی اگر یک کاری می‌کنیم، اگر مستقیم خدا نیست. بعضی کارها مستقیم خداست مثل نماز، الله اکبر، مستقیم خداست. بعضی کارها صاف خدا نیست. این باعث این است که خرجی زن و بچه، عزت زن و بچه، دین و اخلاق زن و بچه، عفت زن و بچه، یعنی اگر زندگی‌شان تأمین شد به عفت و عزت نزدیکتر هستند و این را خدا دوست دارد. یعنی آخر نیت‌ها به خدا باید برسد. یک کسی به امام گفت: من خانه بزرگی دارم، مرکب خوبی دارم، آیا دنیا پرست هستم؟ امکانات، زندگی من مرفه است. خداپرست هستم. من دنیا پرست هستم. امام فرمود: خانه بزرگ می‌خواهی چه کنی؟ گفت: گاهی مهمانی می‌دهم. آمد و رفت من زیاد است. فرمود: این نیتی که تو داری این هم خداست، این دنیا نیست. آدم دنیا را برای آخرت خواسته باشد خوب است. «وَ لا تَنْسَ نَصِیبَکَ‏ مِنَ‏ الدُّنْیا» (قصص/77) آیه قرآن است. به قارون گفتند: بهره‌ات را از دنیا بگیر. یعنی چه؟ یعنی از همین دنیا آخرت خود را تأمین کن. «وَ لا تَنْسَ نَصِیبَکَ‏ مِنَ‏ الدُّنْیا» حدیث داریم فهم دنیا را فراموش نکن یعنی چه می‌گویند فلانی چند روز مسئول شد پشتش را بست. شما امروز که مسئول هستی پشتت را ببند. یعنی ذخیره قیامت را ذخیره کن. امام چه می‌گوید؟

می‌گوید: خدایا نفس من «مملوئة بالغفله» دائماً غافل است. یکبار بنشینیم حساب کنیم دقیقه‌هایی که توجه داریم و دقیقه‌هایی که غافل هستیم. زمستان امسال دارد می‌گذرد. شب یلدا گذشت و یا می‌گذرد، هرچه… حساب کنیم دقایقی که ما مشغول شب یلدا بودیم و دقایقی که مشغول چیز دیگر بودیم. نمی‌گویم شب یلدا بد است. مثلاً یک برنامه‌ای را چقدر ساعت عمرمان را گذاشتیم که این برنامه را ببینیم. حالا تلویزیون، رادیو یا نمایش یا فیلم و هرچه… چقدر تماشای ورزش کردیم و چقدر تماشای چیز دیگر کردیم. یک جوری باشد که یکوقت چشم باز نکنیم ببینیم عجب، تمام عمر ما صرف یک مسأله شد. باقی مسائل از دست ما رفت. خدایا نفس من مرا به گناه هول می‌دهد، حتی در جای دیگر امام می‌فرماید: بعضی هستند آدم‌هایی که وقتی خبر گناه می‌شنوند می‌دوند. برای گناه می‌دوند. می‌گوییم آقا سفره عقد چه چیزهایی می‌خواهد؟ می‌گوید: این این این… سی چهل چیز را می‌گوید. مثلاً تخم مرغ می‌خواهد، گردو می‌خواهد. کله قند می‌خواهد. قرآن و شمع و آینه می‌خواهد. حالا می‌گوییم: قل هو الله را بخوان، می‌گوید: نمی‌توانم بخوانم زبانم نمی‌گردد. چهل تا سفره عقد را حفظ کرده و یک قل هو الله بلد نیست بخواند. امام سجاد می‌گوید: خدایا من پر شدم از لهو و لعب، ولی «أَشْکُو إِلَیْکَ عَدُوّاً یُضِلُّنِی‏» این نفس من دشمن من است. شکایت می‌کنم به دست تو… «وَ شَیْطَاناً یُغْوِینِی» شیطانی غیر نفس دارم. شیطان نفس چیست؟ نفس چراغ گاز است و شیطان کبریت است. شما کبریت را که به چراغ گاز بزنی روشن می‌شود. آدم‌هایی که نفسشان، دنبال نفس هستند، اینها پارچه بنزینی هستند، با یک کبریت آتش می‌زنند. گاهی انسان در قالب… بنده که اینجا نشستم برای خدا حرف می‌زنم یا برای نفس؟ روز قیامت معلوم می‌شود. این یک مورد، چون آدم خودش هم خودش را نمی‌شناسد.

اگر گفتند: آقای قرائتی شما از این شب جمعه در تلویزیون نیستی. گفتم باشد. یکوقت اگر بهتر از من آمد یا مشابه من آمد غصه نخوردم معلوم می‌شود خداست. اما اگر خودت و نمره‌ات سیزده است و اجازه نمی‌دهی یک نفر دیگر در تلویزیون بیاید این یک نفس است ولو ظاهرش این است که درسهایی از قرآن است ولی همین نفس است. خدا رحمت کند امام جمعه اسبق شیراز آیت الله حائری، می‌گفت: به آیت الله خامنه‌ای گفتم که اگر شما هشت سال ریاست جمهوری‌ات تمام شود چه می‌کنی؟ دوره آیت الله خامنه‌ای هشت سال ریاست جمهوری، دو دوره چهار ساله، ایشان در تلویزیون گفت که آیت الله خامنه‌ای به من گفت که من هشت سالم تمام شود اگر امام خمینی به من بگوید مثلاً برو سیستان بلوچستان در جاده زابل و روستای فلان، آنجا یک بسیج است، برو آنجا را اداره کن. من بدون دغدغه می‌روم. چقدر … بعد از هشت سال رئیس جمهوری گفت: کاملاً اراده و آمادگی دارم هرکجا به من گفتند اینجا جایش است، من نخیر، من اگر قائم مقام هستم قبول می‌کنم اگر مشاور هستم قبول نمی‌کنم. اگر سرهنگ هستم قبول می‌کنم و اگر سرگرد هستم قبول نمی‌کنم. اگر اختلاط من این است قبول می‌کنم، اگر راننده به من می‌دهید، ماشین به من می‌دهید، خانه سازمانی به من می‌دهید، ما کارهایمان با صد تا اگر است.

بعضی از رزمندگان ما، نه بعضی، خیلی از رزمنده‌ها مخلص بودند. وقتی جبهه می‌آمدند می‌گویند: پسر آمدی چه کنی؟ امام فرمود: دفاع واجب است، آمدم جبهه دفاع از کشورم کنم. کجا می‌خواهی بروی؟ اختیار با شماست. می‌توانی آشپزخانه عدس پاک کنی؟ اگر کسی نیست بله. می‌توانی آرپیجی بزنی؟ اگر کسی نیست بله. این را مخلص می‌گویند یعنی برایش عدس و آرپیجی فرق نمی‌کند. این کارهایی که می‌گوییم اگر چنین شد، اگر دعوتم کردند می‌آیم. اگر پول دادند می‌آیم. اگر… این اگرها که آمد دیگر از خدا دور می‌شویم. خدایا تو خودت در قرآن گفتی نفس آدم را به بدی‌ها هول می‌دهد جز اینکه خدا رحم کند. به آبروی کسانی که مورد رحم تو قرار گرفتند ما را هم از پیروان هوس‌ها و پیرو نفس و هوا و هوس قرار نده.

 

«والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته»

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

                                  «جواب سؤالات مسابقه»

 

1- در آیه 53 سوره یوسف، به کدام یک از مراتب نفس اشاره شده است؟

1) نفس امّاره

2) نفس لوّامه

3) نفس مطمئنّه

2- نفس لوّامه به کدام یک از حالات انسان بازمی‌گردد؟

1) نیکی در رفتار

2) وجدان اخلاقی

3) احسان به والدین

3- چرا امام کاظم علیه‌السلام نماینده خود در حکومت بنی‌عباس را راه نداد؟

1) به خاطر ترک نماز و روزه

2) به خاطر اختلاس از بیت المال

3) به خاطر بی‌اعتنایی به شتربان

4- در روایات، مهم‌ترین دشمن انسان چه کسی معرفی شده است؟

1) شیطان بیرونی

2) نفس درونی

3) کافران و مشرکان

5- آیه 77 سوره قصص، به چه امری اشاره دارد؟

1) بهره‌گیری از دنیا برای آخرت

2) ترک دنیا و زینت‌های آن

3) واگذاری دنیا به اهل دنیا

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

جواب از چپ به راست : 12321

 

 

                 ما را در واتساپ دنبال کنید.

                                  پیوستن به گروه

  • صادق دادخدایی
۱۰
بهمن

پاسخ سوالات در متن و در آخر مطلب وجود دارد

 

موضوع: تلاش برای دنیا و شناخت آسیب‌های آن

تاریخ پخش: 09/11/99

1- توصیه قرآن به تلاش برای کسب و کار

2- روزی از راه تلاش یا بدون تلاش؟

3- تأکید آیات و روایات بر حلال‌بودن روزی

4- آسیب‌های رسیدن به مال و ثروت

5- نگاه نادرست کمونیسم به ثروت و سرمایه

6- خطر غرور و سرمستی به خاطر افزایش ثروت

7- غفلت از قیامت، از آفات دنیامداری

 

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین بعدد ما أحاط به علمه، الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی

 

موضوعی که در این جلسه می‌خواهم خدمت شما عرض کنم این است که توجه به دنیا و آخرت، هردو، توازن، مثلاً برای خرجی و معیشت و زندگی چند تا مسأله هست. موضوع بحث این است که 1- موضوع بحث… [پای تخته] هم کار و تلاش، هم امید و دعا، هم کنترل و نظارت، بعضی می‌خواهند کار خود را فقط با دعا حل کنند. غافل از اینکه کسی کار نکند دعایش هم مستجاب نمی‌شود. حدیث داریم گروهی دعایشان مستجاب نمی‌شود یکی از آنها کسانی است که کار نمی‌کنند و می‌خواهند با دعا حل کنند.

پسر در امتحان جغرافی غلط نوشت، کوه هیمالیا کجاست؟ گفت: نیشابور، عه… اقیانوس اطلس کجاست؟ گفت: مراغه، بعد به خانه آمد و گفت: خدایا، کوه هیمالیا را نیشابور بگذار و اقیانوس اطلس را هم مراغه بگذار، مادرش گفت: چه می‌گویی؟ گفت: من غلط کردم حالا به خدا می‌گویم: بیا درستش کن. کار نمی‌کند و می‌خواهد با دعا درست شود. بسیاری از مادرها به من برسند می‌گویند: حاج آقا به جوان‌ها دعا کن. جوان‌ها در خطر هستند. به جوان‌ها دعا کن. می‌گویم: جوانت چد ساله است؟ می‌گوید: 28 ساله است، آن یکی 32 ساله است. می‌گوییم: خواستگاری رفتی؟ می‌گوید: دعا کن. دعا نمی‌خواهد خواستگاری برو. مادر به جای اینکه بلند شود برود برای دخترش داماد پیدا کند و برای پسرش، عروس پیدا کند هی می‌گوید: دعا کن. ختم انعام می‌گیرد و نمی‌دانم… دعا یکی از کارهاست. باید بلند شوی راه بیافتی. حالا آیه بلند شو راه بیافت، چیه؟ بنویسم. آیه‌هایی که می‌گوید: ننشین، باید بلند شوی سراغش بروی. او سراغ تو نمی‌آید.

1- توصیه قرآن به تلاش برای کسب و کار

[پای تخته] «وَ ابْتَغُوا» یعنی بلند شو سراغش برو. با غین، «وَ ابْتَغُوا» یعنی دنبال کارش برو. «وَ أَنْ لَیْسَ لِلْإِنْسانِ إِلَّا ما سَعى‏» (نجم/39) باید سعی کنی. این هم یک آیه دیگر است. «فَانْتَشِرُوا» (جمعه/10) بلند شو راه بیافت. چرا در خانه نشسته‌ای؟ [پای تخته] این آیات متعدد داریم در مورد کار و تلاش. کتاب‌های زیادی نوشته شده و من خودم در مورد کار و تلاش یک کتاب نوشتم. حالا کار بهترینش کار بازویی است. کار فکری و مدیریتی هم هست. کار را که می‌گوییم نیاز نیست همه بنا باشند، یا مکانیک باشند. بنده که معلم هستم کار معلمی هم یک کاری است. این برای کار…

اما دعا، در قرآن آیه برای دعا خیلی داریم که برای رزقتان دعا کنید. چند مورد را نوشتم. حضرت موسی در یک سفری گرسنگی به او فشار آورد. بعد از ماجرایی رفت کنار در سایه نشست، گفت: خدایا، «ربّ» خدایا، «انی» من، «رَبِّ إِنِّی لِما أَنْزَلْتَ إِلَیَّ مِنْ‏ خَیْرٍ فَقِیرٌ» (قصص/24) هر خیری به من برسانی الآن فقیر هستم و نیاز به آن دارم. امام صادق فرمود: گرسنه بود نان می‌خواست. ولی رویش نمی‌شد به خدا بگوید: نان می‌خواهم. گفت: خدایا خیری می‌رسانی برسان. امام فرمود: غرض او نان بود. دعا می‌کند برای گرسنگی‌اش دعا می‌کند. طوری نیست. داریم «َوَ ارْزُقْنا وَ أَنْتَ خَیْرُ الرَّازِقِینَ» (مائده/114) «وارزقنا» دعا است. خدایا به ما رزق بده. «أَنْزِلْ‏ عَلَیْنا مائِدَةً مِنَ السَّماءِ» آمدند نزد حضرت عیسی و گفتند: از خدا بخواه یک مائده آسمانی و یک غذای آسمانی برای ما بفرستد. «رَبِ‏ أَنْزِلْنِی‏ مُنْزَلًا مُبارَکاً» (مؤمنون/30) خدایا محل نزول و قعود ما را محل استراحت ما را جای مبارک قرار بده.

حکومت، حضرت سلیمان گفت: خدایا یک قدرت بی نظیر به من بده که سزاوار…

2- روزی از راه تلاش یا بدون تلاش؟

ما در قرآن روایاتی که الی ما شاء الله زیاد داریم. مثلاً داریم «وَ أَعُوذُ بِکَ‏ مِنَ‏ الْفَقْرِ وَ الْفَاقَة» پناه می‌برم به تو از اینکه فقیر شوم. «لَا تُحْوِجْنِی إِلَى أَحَدٍ» خدا مرا محتاج خلقم نکن. «اللَّهُمَّ سُدَّ فَقْرَنَا بِغِنَاک‏» خدایا مرا با بی نیازی سد سازی کن و محکم کن. خدا از راهی که گمان می‌کنم رزقم بده «و من حیث لا یحتسب» از راهی که گمان نمی‌کنم رزقم بده. چون رزق گاهی در محاسبات ما هست. این را می‌خریم، اینجا می‌فروشیم، به چه کسی می‌فروشیم، بعد چه می‌کنیم و چه می‌کنیم. یک حساب و کتابی در ذهن خودمان برنامه‌ریزی می‌کنیم و خیلی‌ها به یک جاهایی می‌رسند. اما گاهی برنامه‌ریزی نشده یک رزقی دست آدم می‌آید.

شما در خانه نشستی، مثلاً می‌بینی که در خانه را زدند همسایه‌ها یک تکه گوشت قربانی آوردند که یک بلایی سمت ما آمد و ما سریع یک گوسفند کشتیم، این خدمت شما. «من حیث لا یحتسب» قرعه به نامش بیافتد. گاهی «من حیث لا یحتسب» است. بنده خدایی می‌گفت: شب قدر می‌خواستیم دعا کنیم. شوهرش پزشک بود و زنش هم زن محترمی بود. می‌گفت: شب قدر که می‌خواستیم دعا کنیم زن و شوهر با هم صحبت کردیم گفتیم: دو تایی یک دعا کنیم. گفتیم: خدایا امشب شب قدر است ما دو تا زن و شوهر یک حاجت می‌خواهیم، امسال مکه برویم. ماه رمضان چی؟ رمضان شوال، ذی القعده، ذی القعده پروازهای حج است. یعنی یک ماه دیگر پروازها می‌پرد و ایشان نه ثبت نام کرده، نه پولی در بانک گذاشته، نه معافی سربازی دارد. نه گذرنامه دارد. ثبت نام نکرده و هیچی جور نیست. گفت: دیگر ما دو تا یک حاجت می‌خواهیم مکه برویم. می‌گفت: پس چیز دیگر هم از خدا نخواهیم که دیگر خدا رویش نشود بگوید: دو نفری یک حاجت… دو نفر یک نان بخواهند دیگر نانوا زود به او می‌دهد و می‌گوید: اینها دو تایی یک نان می‌خواهند. می‌گفت: یک چنین محاسبه‌ای کردیم و رمضان تمام شد و شوال تمام شد و ماه ذی القعده، پروازها دارند می‌پرند. گفتیم: دعای ما مستجاب نشود. خدا نوکر ما که نیست، خدای ماست. مصلحت نبوده چشم. آن سال مرحوم آقای هاشمی رفسنجانی بنا بود مکه برود.

حکومت آنجا می‌خواست برای ایشان سنگ تمام بگذارد. گفتند: به افتخار جناب آقای هاشمی رفسنجانی جمعیتی هم می‌توانند بروند. فرض کنید حالا جمعیت چند نفر بودند در ذهن من یک عدد هست ولی می‌ترسم خلاف باشد. یک جمع زیادی جزء هیأت همراه با آقای رفسنجانی رفت. بعداً ایشان یا خودش یا مشاورینش گفتند: صلاح نیست شما سعودی بروید. لغوش کرد. گفتند: ما… گفت: من معذور هستم. گفتند: خوب لا اقل هیأت همراه بیایند بروند. دنبال می‌گشتند، گفت: در خیابان مرا دیدند گفتند: حاضری مکه بیایی؟ گفتم: من می‌خواهم بروم ولی نه ثبت نام کردم نه معافیت دارم، نه پول و عکس دارم. نه لباس احرام دارم. گفت: آقا پرواز برود می‌پرد. می‌گفت: ما را در هواپیما هول دادند. با تلفن عکس گرفتند، لباس احرام آوردند و رفتند تعهد دادند برای سربازی‌اش. می‌گفت: یک جوری یک مرتبه نگاه کردم مکه بودم. اینها را دیدم… گفت: بله اینطور شد و هیچ حسابش را نمی‌کردم. برای هرکسی نمونه‌هایی پیدا می‌شود که یا مصیبت‌هایی پیدا می‌شود. چون «من حیث لا یحتسب» گاهی لطف است و گاهی هم از راهی که آدم گیر می‌کند سیلی می‌خورد. مثلاً لانه جاسوسی آمریکا را که گرفتند. آمریکایی‌هایی که در سفارتخانه بودند، باور نمی‌کردند این مسلمان‌ها از سر دیوار پایین بپرند و اینها را دستگیر کنند. «فَأَتاهُمُ‏ اللَّهُ مِنْ حَیْثُ لَمْ یَحْتَسِبُوا» (حشر/2) از راهی که اینها گمان نمی‌کردند حالا انشاءالله غلط نخوانده باشم. فارسی‌اش این است از راهی که گمان نمی‌کردند دستگیر شدند. یعنی گاهی مهر خداست و گاهی قهر خداست. گاهی آدم یک طرفه بدون حساب شده پیش بینی نمی‌کرده زلزله شود. پیش‌بینی نمی‌کرده سیل بیاید. پیش بینی نمی‌کرده این یک چنین بیماری گرفتار شود و پیش بینی نمی‌کرده یک مرتبه مالت آتش بگیرد. یعنی گاهی وقت‌ها خدا سیلی می‌زند از راهی که گمان نداری. گاهی وقت‌ها محبت می‌کند از راهی که گمان نداری. ما باید دعا کنیم. لذا می‌گوید: «مِنْ حَیْثُ أَحْتَسِبُ وَ مِنْ حَیْثُ لَا أَحْتَسِبُ» (الاقبال بالاعمال الحسنة، ج 1، ص93) چه از راه‌هایی که برنامه‌ریزی می‌کنم و از راه‌هایی که به فکرم نمی‌آید رزق مرا برسان.

3- تأکید آیات و روایات بر حلال‌بودن روزی

«اللَّهُمَّ أَغْنِنِی‏ بِحَلَالِکَ‏ عَنْ حَرَامِکَ» خدایا این حدیث‌ها را باز گفتم، باز هم بگویم. روایت داریم رزق همه از راه حلال اندازه‌گیری شده است. آنهایی که ناخنک می‌زنند به حرام، خدا سهم حلالشان را کم می‌کند. قیامت هم گیر هستند. یکبار دیگر، رزق هر انسانی از حلال اندازه‌گیری شده است. کسانی که عجله می‌کنند، صبر ندارند و سراغ حرام می‌روند، خدا از حلال برایشان کم می‌گذارد. این هم یک مسأله، خدا از حلال کم می‌گذارد. در دعا داریم «و رزقاً حلالا» حالا بیاییم دنبال رزقی کجاست؟ یک خرده زیادی گوش بدهید یک حرف خوبی می‌خواهم بزنم. یعنی تا حالا هم انشاءالله خوب بوده ولی این حرف شیرینی است. خدا هستی را برای چه آفرید؟ قرآن می‌گوید: این که هستی را آفریدم برای بشر آفریدم. آیاتش هم این است. «خلق لکم، متاعاً لکم، سخر لکم» لکم لکم یعنی برای تو، همین که شاعر می‌گوید: ابر و باد و مه و خورشید و فلک برای توست. اصلاً خورشید می‌تابد بخاطر اینکه در راستای منافع ماست. زمین میوه می‌دهد، خوب یک دانه می‌دهی و یک خوشه بیرون می‌دهد. انواع میوه‌ها و سبزی‌ها و برنج و نخود و لوبیا و هرچه، تمام دانه‌هایی که می‌خوریم از زمین است. آبی که مصرف می‌کنیم از زمین است. سبزی‌ها از زمین است. میوه‌ها از زمین است. این برای زمین، خورشید همینطور، هستی برای بشر است. بشر برای کیست؟ بشر هم قرآن می‌گوید: من بشر را آفریدم که در خط خدا بیاید. «وَ ما خَلَقْتُ‏ الْجِنَ‏ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ» (ذاریات، 56) عبادت یعنی راه خدا باشید. حالا هم نماز است، هم کار و هم فکر است. هر کاری که خدا پسند است.

پس هستی برای بشر، این سه کلمه را دقت کنید. هستی برای بشر، بشر برای اینکه راه خدا را برود و بنده خدا باشد. بهترین بندگی‌های خدا چیست؟ نماز است. در نماز بهترین جای نماز کجاست؟ سجده است. که دیگر بلندترین نقطه با خاک یکسان می‌شود در برابر خدا، بهترین سجده‌ها کدام سجده است؟ می‌گویند: سجده آخر است که دعای خاصی دارد. در دعای سجده می‌گوید: «و ارزق لعیالی» خدایا خرجی خانم را بده بیاید. رزق، دنبال رزق رفتن حتی در عرفانی‌ترین حالات که هستی برای بشر، 2- بشر برای عبادت. 3- بهترین عبادت نماز، 4- بهترین جای نماز سجده 5- بهترین سجده، سجده آخر، در سجده آخر می‌گوید: فکر خرجی خانمت هم باش. تو مردی و باید خرجی خانمت را پیدا کنی. «و ارزق لی و لعیالی» ما باید… یا با تلاش یا با دعا.

اما آنچه مهم است باید کنترل هم بکنیم. من یک چیزهای کنترل را برای شما می‌گویم. 1- دنیا خوب است ولی به شرطی که مواردی که اینجا نوشتم دوازده مورد را نوشتم. البته دوازده تا یعنی عقل من به اینجا رسیده والا کسی دیگر فکر کند بیشتر گیرش می‌آید. ما هرجا می‌گوییم: اسلام این را گفته معنایش این نیست که اسلام این است که می‌گویم. این مقدار از اسلام را من فهمیدم.

4- آسیب‌های رسیدن به مال و ثروت

اینکه شما یک لیوان برمی‌داری و در دریا می‌زنی و می‌گویی: این آب دریاست. نباید بگویی: این آب دریاست. باید بگویی این ظرف من است. از دریا این مقدار آب گرفته است. یکی که دنیا باعث شود مردم را به بردگی بکشانند. نوکر بگیرد، کلفت بگیرد، نوکر و کلفت که با قرارداد و حقوق در خانه کار بکنند. اصلاً زور می‌گوید. مردم را به بردگی… اگر دنیا باعث شد انسان از مردم بیگاری بکشد.

2- مسخره کند. «وَیْلٌ‏ لِکُلِ‏ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ» (همزه/1) آیه قرآن است. وای به کسانی که با نیش و نوش سر به سر مردم می‌گذارند. «الَّذِی جَمَعَ مالًا وَ عَدَّدَهُ» چرا؟ بخاطر اینکه ثروت دارد. چون ثروت دارد بچه تاجر است، یا فلانی ثروتمند است، هرکسی را می‌بیند مسخره می‌کند چون پول دارد. یا مثلاً توقع نابجا دارد. می‌گوید: حالا که پول داریم جبرئیل باید بر ما نازل شود. وقتی آیه نازل می‌شد می‌گفتند: آخر چرا جبرئیل بر پیغمبر نازل شد؟ پیغمبر یک فقیر است، یتیم است. یک بچه یتیم فقیر چطور جبرئیل بر او نازل شد؟ چرا بر فلانی نازل نشد؟ چرا بر فلانی… در فلان قریه و منطقه، طائف، آدم‌های سر شناس و پولدار بودند. چرا جبرئیل بر آنها نازل نشد؟ توقع دارند که… غافل می‌شود. یکی از خطرهای دنیا این است که انسان را غافل می‌کند.

کسی آمد نزد یک آقایی و گفت: استخاره کن می‌خواهم مسافرت برود. آقا استخاره کرد و گفت: بد است. رفت مسافرت و پول خوبی گیرش آمد و تجارتش خوب بود. آمد گفت: آقا استخاره‌های شما آبکی شده است. گفت: چطور؟ گفت: شما گفتی استخاره کردم مسافرت بروم بد آمد، من رفتم خیلی هم خوب آمد و در این سفر پولدار شدم. آن بنده خدا رابطه‌ای با غیب داشت، یک خرده فکر کرد و گفت: شما در این سفر یک روز نماز صبحت قضا نشد؟ گفت: چرا. گفت: خوب بس است دیگر. مگر خیر سفر این است که تو پولدار شوی؟ تو واجب خدا از دستت رفت متوجه نیستی. غفلت، طغیان، «فَأَمَّا مَنْ‏ طَغى‏،وَ آثَرَ الْحَیاةَ الدُّنْیا» (نازعات/37 و 38) طغیان، «إِنَّ الْإِنْسانَ لَیَطْغى‏، أَنْ‏ رَآهُ اسْتَغْنى‏» (علق/6و7) اگر خودش را مستغنی ببیند طغیان می‌کند. البته اینجا هم یک نکته هست بدم نمی‌آید بگویم.

5- نگاه نادرست کمونیسم به ثروت و سرمایه

کمونیست‌ها یکوقتی می‌گفتند: سرمایه‌داری عامل زور است. لذا نباید سرمایه نزد کسی متمرکز باشد. دولت باید سرمایه داشته باشد. افراد نباید پولدار شوند. افراد پولدار شوند طغیان می‌کنند. عامل امپریالیست، خیلی خوب. بعد بعضی‌هایشان را که یک خبرهایی از اسلام داشتند می‌گفتند: قرآن شما هم همین را می‌گوید. می‌گوید: «إِنَّ الْإِنْسانَ» خیلی قشنگ است، عنایت کنید. «لَیَطْغى» یطغی یعنی طغیان می‌کند. طاغوت می‌شود و بد مستی می‌کند. «أَنْ‏ رَآهُ اسْتَغْنى‏» [پای تخته] اگر انسان خودش را مستغنی ببیند و احساس کند پول دارد طغیان می‌کند. پس چیه؟ نتیجه این است که پول سبب طغیان است. چون اینطور است نباید افراد مالک شوند. قرآن هم همین را می‌گوید. نکته چیست؟ نکته این است که این «رآه» را ندیدند. این «رآه» خیلی معنا دارد. «إِنَّ الْإِنْسانَ لَیَطْغى‏، أَنْ‏ اسْتَغْنى‏» نگفته انسان طغیان می‌کند اگر پولدار باشد. می‌گوید: رَآهُ، یعنی خودش را احساس کند. ممکن است کسی پول داشته باشد ولی بگوید از من نیست. مثل سلیمان، سلیمان خیلی وضعش خوب بود ولی می‌گفت: «هذا» این ثروت را می‌بینی، «هَذَا مِنْ فَضْلِ رَبِّی» (نمل، 40) این از فضل خداست. خدا به من داده ولی قارون که پولدار بود می‌گفت: «إِنَّما أُوتِیتُهُ‏ عَلى‏ عِلْمٍ عِنْدِی‏» (قصص، 78) قارون می‌گفت: «علم عندی» یک سوادی دارم، تخصصی دارم. دکترای اقتصاد دارم. تدبیر و پیش بینی می‌کنم. او می‌گفت: عندی، من اطلاعاتی دارم و بخاطر اطلاعات پول پیدا می‌کنم. حضرت سلیمان می‌گفت: «ربی» او می‌گفت: ربی و او می‌گفت: عندی. او می‌گفت: خدا و او می‌گفت: خودم. اگر «أَنْ‏ رَآهُ اسْتَغْنى‏» یعنی خودت را پولدار احساس کنی، آدم هست صد برابر این پول دارد ولی احساس… مثل کارمندهای بانک، پهلوی پول هستند. گاوصندوق‌های پر از پول، اما مستی نمی‌کند. برای اینکه می‌گوید: برای من نیست. اگر آدم احساس غنا کرد، طغیان می‌کند. و الا انسان ممکن است، افرادی هستند مثلاً حالا یک دیپلم و لیسانس گرفته یا فوق لیسانس، به هرکس می‌رسد می‌گوید: من مدرکم را گرفتم و فارغ التحصیل شدم. آدمی هست که صد برابر او سواد دارد و پز هم نمی‌دهد.

6- خطر غرور و سرمستی به خاطر افزایش ثروت

آنچه مهم است نفس داشتن ثروت آدم را بد مست نمی‌کند ولی اگر ثروتمند احساس بکند، این احساس تلقینش مهم است. فکر کند که من اطلاعات وسیعی دارم. تخصص خاصی دارم. من تدبیر دارم. طغیان می‌کند. یکی اینکه آدمی که پول دارد انکار می‌کند. یک چیزی به او می‌گویند، می‌گوید: نه، قرآن می‌فرماید: «أَساطِیرُ الْأَوَّلِینَ» چرا؟ «أَنْ کانَ ذا مالٍ وَ بَنِینَ، إِذا تُتْلى‏ عَلَیْهِ آیاتُنا قالَ أَساطِیرُ الْأَوَّلِین‏» (قلم/14 و 15) چون پولدار است هرچه به او می‌گویی، می‌گوید: اینها شعر است. اینها قصه است. اینها خرافات است. اگر پول نداشت قبول می‌کرد ولی حالا که بخاطر پول است و پول دارد، لجبازی می‌کند. حتی نیش می‌زند. بردند، خوردند، به پیغمبر گفتند: شما زکات‌ها را عادلانه تقسیم نمی‌کنی، به پیغمبر برخورد. گفت: من عادل نیستم. آیه آمد که پیغمبر ناراحت نشود یک چیزی به خودش بدهی راضی است. اینکه می‌گوید: بردند و خوردند چون چیزی دست این نیست. «فَإِنْ أُعْطُوا مِنْها رَضُوا» (توبه/58) «وَ مِنْهُمْ مَنْ یَلْمِزُکَ فِی الصَّدَقاتِ» اینها نیش می‌زنند که پیغمبر زکات‌ها را کجا خرج کرد؟ این بخاطر غرض شخصی است. «فَإِنْ أُعْطُوا مِنْها رَضُوا» چون به او ندادی نیش می‌زند، اگر به او بدهی راضی می‌شود. یعنی… انسان باید خودش را کمک کند، حفظ کند.

دنیا خوب است به شرطی که انسان از مسیرش بدست بیاورد، هم درآمدش حلال باشد. هم مصرفش حلال باشد. هم ابزارش حلال باشد. حلال در حلال در حلال، یعنی نیتش خوب است. درآمدش حلال است. مصرفش حلال است. ابزارش حلال است. وزن و کیل و مترش حلال است. اگر اینطور شد یک حسابی است وگرنه… دیگر چه؟ جلوه دارد. «زُیِّنَ‏ لِلَّذِینَ‏ کَفَرُوا الْحَیاةُ الدُّنْیا» (بقره/212) برای کفار دنیا خیلی جلوه دارد. خطرات جلوه دنیا، زرق و برق است. متأسفانه ما هرجا دستمان به پول رسید بد مستی می‌کنیم. دیشب یکی از اساتید دانشگاه منزل ما بود، از یکجایی صحبت می‌کرد که یازده طبقه ساختند و طبقه یازدهمی چه حمام و سونایی، میز و مبلی که هست از فرانسه آوردند. از پول چی؟ حالا نمی‌دانم بیش از این بگویم معلوم است که را می‌گوید. یعنی هرکس دستش به جایی رسید بد مستی کرد الا… ما ظرفیت نداریم. دلیل این است که روح ما کوچک است.

عزیزانی که پای تلویزیون هستید یک دعا می‌کنم آمین بگویید. خدایا یک روح بزرگی، یک ایمانی، یک علم و یقینی، یک تقوا و کنترلی به ما بده که دنیای ما تأمین شود ولی بد مستی و طغیان و ظلم و انکار و نیش و نوش در ما پیدا نباشد، انشاءالله. بحث امروز چه بود؟ سه مسأله بود. 1- هم باید کار کرد. آیات قرآن را ببیند و سراغ کار برود. آیه‌اش چه بود؟ «وَ ابْتَغُوا مِنْ فَضْلِ اللَّهِ» (جمعه/10) یعنی دنبال کار برو. «فَامْشُوا فِی مَناکِبِها» بلند شو راه بیافت.

«لَیْسَ لِلْإِنْسانِ إِلَّا ما سَعى‏» (نجم/39) سعی کن، تلاش کن بلند شو راه بیافت، نشستی دنبال کار… این یک که باید دنبال کار باشی. دنبال به کار هم.. ممکن است خیلی کار کنی خدا نخواسته باشد. یعنی شما که برق کشی می‌کنی باید اداره برق هم برق را وصل کند، چون ممکن است لوله‌کشی و برق کشی شما هم عالی باشد اما از اداره برق قطع است پس باید رئیس اداره را هم دید، یعنی باید کدخدا را هم دید که خدایا بده، ممکن است من تلاش بکنم اما نشود. خیلی بچه‌ها هستند زحمت می‌کشند درس می‌خوانند شب امتحان همه یادشان می‌رود. گاهی انسان دارد با کسی حرف می‌زند، می‌گوید: ببخشید شما که باشید؟ اسم نبرم چون بد است و گناه است و خوب نیست. یک نفر که خیلی او را می‌شناسند، بیش از نصف ایران او را می‌شناسند. ایشان حافظه‌اش را از دست داده است. شب به خانمش می‌گوید: تو که هستی آمدی نشستی. تو نامحرم هستی. یادش رفته او زنش است. بلند شو، چادرت را سر کن! خانمش هم شوخی می‌کند با او و می‌گوید: خوب من نامحرم هستم مرا صیغه کن. صیغه بخوان من زنت شوم. صیغه می‌خواند می‌گوید: مهریه هم بده. یک پولی زن از مرد می‌گیرد. باز فردا شب می‌گوید: تو که هستی؟ آمدی چه کنی؟ نامحرم هستی. هر شب به زنش… صیغه شوهرش می‌شود. می‌رسد آدم باور نمی‌کند که آدم به جایی برسد که اسم خودش را فراموش کند. اسم زنش را فراموش کند. هم باید تلاش کرد و هم باید دعا کرد و هم باید مواظب باشیم بد مستی نکنیم.

هر نعمتی آفاتی دارد. مثلاً عزت خوب است. امام سجاد می‌گوید: خدایا عزیزم کن. بعد می‌گوید: «وَ لا تَبْتَلِیَنِّی‏ بِالْکِبْرِ» (صحیفه سجادیه، دعای 20) تکبر پیدا نکنم، عزت به مقداری خوب است که آدم باد نکند. «الهى عَبِّدْنى‏ لَک‏» توفیقم بده عبادت کنم. عبادت خوب است اما عبادت هم آفت دارد. عجب می‌گیرد، می‌گوید: مرا می‌بینی؟ نماز شبم ترک نشد. مرا می‌بینی؟ هر روز زیارت عاشورا می‌خوانم. مرا می‌بینی؟ به چند فقیر کمک‌هایی کردم. مرا می‌بینی، مرا می‌بینی می‌گوید. خدایا می‌خواهم کمک کنم اما مرا می‌بینی به مردم نگویم. عبادت کنم غرور مرا نگیرد. مال دنیا خوب است ولی آفات هم دارد. این مدیریت انسان است که تلاش بکند و دعا بکند ولی مغرور نشود.

7- غفلت از قیامت، از آفات دنیامداری

یکی از آفات مال این است که انسان را از قیامت غافل می‌کند. قرآن یک آیه دارد می‌گوید: «یَعْلَمُونَ‏ ظاهِراً مِنَ الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ هُمْ عَنِ الْآخِرَةِ هُمْ غافِلُونَ» (روم/7) اینها از دنیا همین ظاهر را می‌بینند و از آخرت غافل هستند. پشت پرده را نمی‌بینند و هرچه هست رویش را می‌بینند. مثل آدم‌های زشتی که خودشان را بزک می‌کنند، در نگاه اول آدم فکر می‌کند این زیباست. بعد یک خرده آب و صابون به خودشان می‌زنند می‌گویند: نخیر، رنگش رفت. «یَعْلَمُونَ‏ ظاهِراً مِنَ الْحَیاةِ الدُّنْیا» قرآن می‌گوید: بعضی‌ها دلشان به همین خوش است. یک آیه دیگر بخوانم. «وَ رَضُوا بِالْحَیاةِ الدُّنْیا» به همین دنیا راضی هستند. دامادم الحمدلله خانه دارد، ماشین دارد، دامادم نماز هم می‌خواند؟ نه، نماز نمی‌خواند ولی خانه و ماشین دارد. بخاطر خانه و ماشین غافل می‌شود که این رابطه داماد با خدا قطع شده است. اگر برق قطع شود شما هرچه هم لامپ کشی کنی نور در خانه نیست. برق قطع شده است. قرآن یکجا می‌گوید: «أَ رَضِیتُمْ‏ بِالْحَیاةِ الدُّنْیا» (توبه/38) «متاع الدنیا قلیل» دنیا کم و کوچک است. تو خیلی بزرگ هستی. امیرالمؤمنین می‌فرماید: قیمت تو بهشت است، خودت را مفت نفروش.

در دعا داریم «خاب‏ الوافدون‏ على غیرک و خسر المتعرضون الا لک» باختند کسانى که با غیر خدا رفیق شدند. خسارت کردند آنهایی که متعرض غیر خدا شدند. دنیا باید سراغش رفت، دنبال حلالش رفت. باید دعا هم کرد. باید مواظب آفات هم باشید «حُبُ‏ الدُّنْیَا رَأْسُ‏ کُلِّ خَطِیئَة» (کافی، ج 2، ص 316) علاقه به دنیا، ما الآن یک افرادی هستند، علاقه به پست دارند. شد شد نشد که دست به هرکاری می‌زنند و می‌گوید: من باید به این پست برسم. نشد چنین و چنان،«حُبُ‏ الدُّنْیَا رَأْسُ‏ کُلِّ خَطِیئَة» رهایم نمی‌کند و همه را یعنی یقه همه را حبّ دنیا می‌گیرد.

گاهی عوام، گاهی خواص، گاهی خودی و گاهی بیگانه، من می‌خواهم قهرمان عرب شود. سردار قادسیه شوم. خب چطور؟ هیچی به ایران حمله کن. صدام چند کشور را خراب کرد. عراق را خراب کرد، کویت را خراب کرد. ایران را خراب کرد. برای اینکه هوس کرده بود که من می‌خواهم سردار شوم، سردار قادسیه، می‌خواهم قهرمان عرب شوم. به هر حال باید دعا کنیم خدا ما را به خودمان واگذار نکند. بعضی مثلاً می‌گوید: من می‌خواهم با ایشان ازدواج کنم. نزد آقا می‌آید و می‌گوید: بد آمد استخاره، می‌گوید: حالا یک صدقه بگذارم بلکه یکبار دیگر استخاره کن. یا می‌گوید: به پدرم بگو اجازه بدهد، به مادرم بگو، به عروس بگو اجازه بدهد. به مادر عروس، به پدر عروس، می‌گوید: اجازه بده. می‌گوید: آخر من عاشق این شدم حالا شما بیایید درستش کنید. مثل همان که کوه مراغه را کجا بگذار، اقیانوس اطلس را کجا بگذار. خودش یک خلافی می‌رود و بعد هم می‌خواهد بگوید همه ابزار را جمع کند تا این به هدفش برسد. تمام شدن هم نیست. اینطور نیست که بگوییم که قرآن به جهنم می‌گوییم: «هَلِ امْتَلَأْتِ‏» (ق/30) آخر یک آیه داریم جهنم تنگ است، «مَکاناً ضَیِّقا» (فرقان/13) تنگ است، یک آیه داریم به جهنم می‌گوییم پر شدی؟ می‌گوید: باز هم داری؟ َ «هَلِ امْتَلَأْتِ وَ تَقُولُ هَلْ مِنْ‏ مَزِیدٍ» این هم تنگ است، هم گشاد یعنی چه؟ یک آیه می‌گوید: جهنم تنگ است، مکان ضیق، ضیق است تنگ است، یک آیه می‌گوید به جهنم می‌گوییم: جا داری؟ می‌گوید: باز هم داری بده بیاید. من برای این یک مثلی دارم. مثل میخی که در دیوار می‌کوبی. میخ در دیوار می‌کوبی، جای میخ تنگ است یعنی با ضرب چکش فرو می‌رود اما اگر به دیوار بگوییم جای میخ داری؟ می‌گوید: هرچه داری بفرست. دیوار جای میخ زیاد دارد ولی هر میخی به خودی خود جایش تنگ است. اینطور نیست انسان بگوید: حالا من، روح انسان مثل جهنم است. هرچه بدهند سیر نمی‌شود.

خدایا تو را به حق آنهایی که گول نخوردند و به آبروی همه آنهایی که آبرومند هستند دنیای ما را از راه حلال تأمین کن. اهل کار و تلاش و ابتکار و مهارت باشیم. دست به دعا و توجه و غیب داشته باشیم و از همه آفاتی که دنیا پرستی دارد همه ما را حفظ بفرما.

 

«والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته»

 

«سؤالات مسابقه»

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1- آیه 10 سوره جمعه، به چه امری سفارش می‌کند؟

1) تلاش برای کسب معاش

2) شرکت در نماز جمعه

3) کسب و کار قبل تز نماز جمعه

2- آیه 114 سوره مائده، به کدام دعای حضرت عیسی اشاره دارد؟

1) دعا برای هدایت مردم

2) دعا برای نزول رزق الهی

3) دعا برای نابودی دشمنان

3- آیات اولیه سوره‌ی همزه به کدام یک از عوامل تحقیر و تمسخر دیگران اشاره می‌کند؟

1) خودبرتربینی

2) مال‌اندزوی

3) حسادت

4- در سوره علق، ریشه‌ی طغیان انسان، چه امری معرفی شده است؟

1) غنی بودن

2) خود را غنی دیدن

3) خدا را ندیدن

5- در قرآن، کدام آسیب برای کسب مال دنیا مطرح شده است؟

1) دلبستگی به دنیا

2) غفلت از آخرت

3) هر دو مورد

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

 

جواب از چپ به راست:  12223

  • صادق دادخدایی